مستند يك روز با مهتا جوني
اول كلي بازي كردم ....... با مامانم توپ بازي كردم و قايم باشك
بعدش كلي خسته شدم ....
مامان گفت بيا ناهار بخوريم منم دخمل خوبي شدم و رفتم ناهار..... اما چه ناهار خوردني .....
بعدش مامان تصميم گرفت منو ببره حموم چون جور ديگه اي تميز نمي شدم ....
تو حموم كلي آب بازي كردم
بعدش كه اومدم بيرون هوس كردم شيرين كاري كنم و مامانمو بخندونم ......
اينجا دخمل خوبي شدم ....... تازه موهامو خودم شونه مي كنم ........
و آخرش امان از دست خواب كه نذاشت مستندمو خودم تموم كنم ........
ههههه چه خواب بيستي مگه نه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی