مهتا جونمهتا جون، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره
مهیار جونمهیار جون، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

هدیه های آسمانی

اولین سفر خاطره انگیز مهیار جون به شمال

1397/4/4 15:08
نویسنده : مامان مريم
475 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گلای باغ زندگیم مهتا جون و مهیار جون 

خوبین عزیزای دل مامان ... مامان قربونتون بره الهی ....

19 خرداد دوقلوهای دایی علی به دنیا اومدن .... تولدتون مبارک عسلای عمه ... هلما جونی و هلسا جونی ... عمه قربون بره 

ولی چون یکم کوچولو موچولو بودن و زود به دنیا اومده بودن ما هم صبر کردیم یکم جون بگیرن و بعد رفتیم برای دیدن گلامون 

خوب جونم براتون بگه که برادرزاده خیلی شیرینه آخه می گن خون می کشه آدم رو سمتشون ... 

برای من که خیلی شیرینن اول هیوا جون و بعدم این دو تا فسقلی .... مهتا جون من هم ایشالا عمه می شه در آینده ....

مهتا جون عمه مهربونی برای بچه های داداشی باشیا باشه گلم .... 

سعی کن برادرزاده هات دوستت داشته باشن .... البته بگم که همه عمه ها هم اینطوری نیستنا ولی تو مهربون باش عزیزم

اینم نازنازیای عمه ... بگین ماشالا 

ایشالا که خوش قدم باشین و خوش روزی نازنینای من ...

 

و اما این اولین بار بود که مهیار جون می رفت شمال .... عجب لاتی شده بچم . کج کلاه خان خندونک

پ

 

روز قبل رفتن و خنده های دندون خرگوشی و خواب ناز مهیار جونی ... مامان بخوره اون دندوناتو موش موشی

 

 

وقتی رسیدیم و نی نی ها رو دیدیم مهیار جون بازم خسته از سفر بود و خوابید ... 

 

اونجا رفتیم خونه هم کلاسی مامان مریم و اونم یه نی نی کوچولو داشت به اسم امیر عباس جون ... 

هنوز نمی تونی با دوستت بازی کنی ولی خوب بدم نبود چون امیر عباس 12 روز از شما بزرگتره گلم و تجربه

جدیدی بود .... من که از دیدن دوست قدیمیم بهاره جون خیلی خوشحال شدم و خیلی بهم خوش گذشت . 

 

آبجی مهتا هم یه نقاشی خوشگل کشیده که نوه های مامانی توش هستن ...بگین ماشالا 5 تا نوه به به 

یعنی من مرده اون 5 تا سیخ کبابم ... آخه مگه نی نی کباب می خوره مهتای شیطون من خنده

 

بعد دیدن گلامون رفتیم انزلی و خوب دریا .... دست و جیغ و هورا ... مهیار جون بار اوله دریا رو می بینه 

رفتیم مرداب انزلی قایق سواری کردیم و بسی کیفور شدیم ... مهیار هم لذت می برد و اینقدر خوب 

بود براش که آخرش لالا کرد ... خیلی قشنگ بود .... باد می خورد تو صورتمون و خستگی این چند وقت 

رو انگار می برد با خودش .... پرنده ها تو لونشون رو تخم نشسته بودن و یادآور زندگی بودن .... 

خلاصه اینکه من عاشق دریا هستم و مهتا جون هم خیلی دوست داره ... باید ببینیم مهیار چه می کنه چشمک

 

اینم یه خنده ناز از پسرم .... 

 

یه روز که رفته بودیم رستوران شما لالا بودی و ما هم بیدارت نکردیم عسلکم ....

 

و اما قسمت شیرین ماجرا ... اولین شنای گل پسر قند عسل .... 

بابا طاها تو رو برد که شنا کنی ... اینقدر دوست داشتی که نگو ... ولی خوب ترسیدیم آب بخوری زود اومدی بالا ....

 

 

اینم سلفی مادر و پسری ....

 

اینم سلفی با هر دو گل نازم .... 

 

مهتا جون که خیلی بهش خوش گذشت چون هیوا گلی هم اومده بود و کلی با هم کیف کردن ....

و اینم سلفی خانوادگی ... فقط مهیار نگاه نمی کنه ... قه قهه

 

یه خواب ناز در کنار دریای آرام به به ... کاش من جای تو بودم شیرین من 

 

هر رستورانی که می رفتیم مهیار جونی کلی ذوق می کرد ... منم نامردی نکردم هر چی چیز خوشمزه بود 

بهش چشوندم ... والا بذار بخوره بچم کیف کنه گوشت بشه به تنش 

رستوران آخری فوق العاده بود . دریاکده تو جاده رشت به انزلی ... البته لازمه بگم که رستورانهای شمال 

همشون غذاهای خوبی دارن و این یه چیز دیگه بود . خوب رستورانهای شمال عالین دیگه مثل خود شمالیا چشمک

خلاصه گفتم به خوانندگان عزیز پیشنهاد بدم رفتن یه تستی بزنن زبان . تعریف از خود نباشه البته خنده

و بازم یه نمای دیگه از خواب شیرین پسر ... مثل فرشته ها می مونی تو خواب مامان فدات بشه 

 

و اینم خرابکاری مهیار جون وسط بازی من و مهتا گلی ....

 

 

مهیار جون من عاشق توپه ... یعنی توپ می بینه بیا و ببین ... خوب پسره دیگه بچم ... می خواد فوتبالیست شه ...

 

جدیدا هم که حسابی چهار دست و پا می ره و همه جا رو حسابی تفتیش می کنه ...

 

مامانی براش کلی توپ خریده و براش استخر توپ درست کرده .... دستش درد نکنه 

 

و اینم مهیار خان ما وقتی مامان آشپزی می کنه ... کلی هم برای مامان خوانندگی می کنه گل پسرم 

 

و در پایان هم یه خواب ناز دیگه ... عزیزم ایشالا همیشه خوابای رنگی رنگی ببینی و سختی هایی  رو که با 

هم گذروندیم فراموش کنی .... امیدوارم خدا خودش همه بندگان رو هدایت کنه که بذارن آدم راحت زندگی کنه 

الهی آمین ... 

 

سفر خیلی خوبی بود ... خیلی بهمون خوش گذشت ... ایشالا همیشه سفرای اینجوری بریم و 

شما دو تا گل زندگیمون از سفر لذت ببرین ... الهی که همیشه شاد باشین و من از دیدن شادی شما 

دو تا میوه زندگیم لذت ببرم ... و در پایان هم دست بابا طاها درد نکنه که ما رو برد سفر ...

ایشالا همیشه سایش بالای سرمون باشه محبت

 

پسندها (7)

نظرات (4)

sarasara
12 تیر 97 15:51
چه عکس های قشنگی بود لذت بردم
ماشالله قل قل ها خدا حفظشون کنه 
مهتا و مهیار جون رو هم خدا از چشم ها و نظر ها حفظ کنه
مامان مريم
پاسخ
ممنون عزیزم . لطف دارین
مامان صدرامامان صدرا
12 تیر 97 16:35
همیشه به گردش🤗❤
مامان مريم
پاسخ
قربان شما . همینطور برای شما گلم

12 تیر 97 23:07
قدم نو رسیده مبارک
🎈🎈🎈🎈🎈
🎁🎁🎁🎁🎁🎁
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈
مامان مريم
پاسخ
ممنون گلم
عمه فروغعمه فروغ
13 تیر 97 18:52
چه سفرنامه قشنگیآرام...همیشه به سفرگل
قدم نورسیدتون مبارک،خدا حفظشون کنهمحبت
چه نقاشی قشنگی کشیده گل دختری تشویق
مامان مريم
پاسخ
ممنون عزیزم