اولين تولدي كه مهتا جون رفت
سلام عزيزم
ديروز رفتيم تولد امير جون پسر دوست بابا كلي هم خوش گذشت ...
همه چيزو با تعجب نگاه مي كردي
ببين آخرشم خسته شدي و خوابيدي
اين آقا پسرم اميره كه تولدش بود اين دختر خانوم خوشكلم هانا جونه ...
اينم اون ماشين خوشگله اميره كه مامان مي خواد برات بخره تا باهاش قام قام كني عسل مامان
شب قبلشم رفته بوديم پيش دوستاي بابا تو كرج ... اونا بردنت بيرون و برات اين لباساي نازو كه تو تولد پوشيدي خريدن
با يه پوتين بامزه ... واقعا دست عموها درد نكنه اين موزيك ساز با عروسك رقاص بامزه رو هم اونا برات خريدن مامان جون
اينجا هم آماده شدي بري كرج
با خودت گفتي حالا كه عينك زدم لااقل به آفتاب نگاه كنم مامان قربون اين عقلت بره
اينجا هم رفتيم شام و داري نوشابه زمزمو تبليغ مي كني ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی