سفر به شمال و اردبیل
سلام به میوه های خوشمزه زندگیمون ... خوبین خوشمزه های من ... این روزا که مهیار جون در اوج خوشمزگی به سر می بره ... راه می ره ... می خونه دای دای دای ... بابا و مامان می گه ... خلاصه حسابی برامون دلبری می کنه ... حسابی هم کنجکاوه و همش در حال بررسی اطراف ... یه نمونش رو ببینین ... بازرسی دقیق پوشک ... و اما رفتیم و لباس مهتا جون رو پیدا کردیم و تنش کردیم ... این لباس خوشگل رو مامانی جون برای مهتا جونی بافته بود ... با این که صورتی هست دوست دارم که بپوشی بس که خوشگله و البته خاطره انگیز ... اینو که پوشیدی ازت پرسیدیم مهیار جون لباس آبجی رو پوشیدی ؟ یه دفعه گفتی آیه و من و مهتا ذوق کردیم ... با اینکه ات...