روز جهاني زن
دخترم ... عسل مامان ... شکلات خوشمزه من ...
چقدر دوستت دارم ولی بیانش و نوشتنش برام سخته . امروز روز جهانی زنه و من علاوه بر خودم یه موجود کوچولو تو دلم دارم که اونم یه روزی یه زن بزرگ می شه .
گاهی لگدات خیلی سفته و کلی مامانو می زنی ولی این لگدا خیلی شیرینن . مامانم میگه بزن تا میتونی بزن ... محکمتر محکمتر ...
یه چند وقته دیگه قراره از من جدا بشی و این برام خیلی سخته . البته از یه جهتایی خوبه چون دیگه روبروی چشممی و می تونم برق چشمای نازتو ببینم . ولی دلم برای این روزا تنگ می شه که همیشه با من بودی . روزای هم نفسی دوتامون ......
نمی دونم اون تو چه حسی داری ولی سعی کن از این مدت باقی مونده خوب استفاده کنی و بعدش لونه کوچیکتو ترک کنی ... بهشت کوچولویی که با ترکش میای پیش مامان و بابا ...
ما هم به شدت منتظریم تا مثل دو تا کوه ازت پشتیبانی کنیم ... بیا خوشکل مامان ... به موقع بیا تا من و بابایی لذت مامان و بابا شدنو بچشیم ...
بازم می گم خدایا شکرت ... که این هدیه نازو به ما دادی .