مهتا جونمهتا جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
مهیار جونمهیار جون، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

هدیه های آسمانی

عزيز مامان 16 ماهه شد

مهتاي ناز من 16 ماهه شد ..... مرواريد نهم هم كم كم پيدا شد و عزيز مامان الان ديگه 9 تا دندون داره ماشالا مهتا جون بچه فوق العاده با محبتي شده و اميدوارم هميشه اينطوري بمونه ..... يه بوس و بغلي مي كنه كه بيا و ببين ....... تازه دايي هم براش يه سوغاتي خوشگل آورده ..... دست دايي و زن دايي درد نكنه         دكمه اضافي رو لباس همينه ديگه بابا بچه رو ميخ كوب مي كنه ........ و چنين بود كه مهتا از حيرت در اومد .....       كم كم پاييز داره نزديك مي شه ..... رفته بوديم پارك و مهتا روي برگ هاي پاييزي راه مي رفت و خوشحال بود ....... البته دوغ هم مي خورد .....       ...
4 شهريور 1391

مهتا كلي بزرگ شده

آره ميدونين مهتا كلي بزرگ شده ... اين روزا ياد گرفته بره تو دستشويي و روي دستشويي خودش جيش كنه ....... اين يعني مامان من ديگه بزرگ شدم .......... باباشو يه جور خاص صدا مي كنه مي گه باباسيه  ....... نمي دونم منظورش چيه ولي اينطوري صداش  مي كنه ......... محبت كردنو خيلي خوب ياد گرفته ....... حسابي آدمو بغل مي كنه و مي بوسه ..... خيلي احساس خوبيه يعني خستگيم در مي ره ......... مهتا جوني خيلي دوستت داريم   اين روزا خيلي بانمك شدي و دوست داشتني تر از گذشته ...... ايشالا هميشه سالم باشي و شاد عسل خانوم مامان و بابا     ...
21 مرداد 1391

عكسهاي آتليه

سلام به مهتا گلي خودم خوبي مامي جون ....... مامان تصميم گرفت تو رو ببره آتليه تا وقتي بزرگ شدي عكساي خوشگل موشگل از خودت داشته باشي .... اما ........ امان از شيطونياي شما اينقدر شيطوني كردي كه حتي نشد گل سر تو عوض كنم و همه عكسات خراب شد ...... اينقدر ازمون نيرو گرفتي كه همين 4 تا لبخندو بزني ..... خلاصه اين كه خيلي سخت بود ..... آقاي عكاس هم لطف كرد و فايل عكساتو نداد .....  اين شد كه از رو عكسات با دوربين عكس گرفتم   و گذاشتم اينجا ....... خلاصه خيلي تلاش كردم ولي اوني كه مي خواستم نشد ...... عيب نداره بابا فداي سرت ... يكم كه بزرگتر شدي بازم مي برمت تا عكساي خوشگل بگيري عزيز مامان      ...
21 مرداد 1391

نكاتي از زبون مهتا جون

سلام  من خودم اومدم تا چند تا از شيرين كاري هامو بذارم .... هيس به كسي نگينا مامانم خبر نداره وقتي مي رم پارك هم دست از آب بازي برنمي دارم ... خوب آخه مهتا عاشق آب بازيه       مي دونين بالاترين لذت دنيا چيه ؟؟؟ نمي دونين ؟؟؟ خوب ببينين و ياد بگيرين       اينجا هم كه پا تو كفش مامان كردم ....       و اما مهتا به استخر توپ مي رود .....           تاب بازيم خيلي دوست دارم ....     خوب برم بخوابم ديگه خيلي خستم ميگي نه نگاه كن ....     ...
18 مرداد 1391

15 ماهگيت مبارك عزيزكم

سلام ناز ناز من ....... خوبي ..... خوشي ......... فدات بشم كه الان يه دخمل بزرگ شدي اين روزا نماز مي خوني ....... تا مامان نماز مي خونه تو هم تند تند سجده مي كني عاشق چادرت هستي ......... فداي اون نماز خوندنت بشم من بردمت براي معاينه قد و وزن بگو ماشالا بگو بگو ........ آره قدت شده 82 و وزنتم شده 11.5 كيلو   قربون اون قد و بالات بره مامان   اين روزا عاشق سرسره هستي تا مي بريمت پارك كلي مي ري و سر مي خوري           و وقتي به پوشكت علاقمند مي شي .........         ...
2 مرداد 1391

مهتاي خوشمزه من

سلام به عزيز مامان و بابا  مي دوني چرا گفتم خوشمزه ...... بس كه اين روزا بانمك شدي .... وقتي مي گيم ما رو ببوس مياي صورتتو مي ذاري رو صورتمون و به جاي بوس بو مي كني .... يعني وقتي اين كار و مي كني مي خوام بخورمت ....... لب مي دي ........  بغلم مي كني ....... نازم مي كني ياد گرفتي عروسكاتو بغل مي كني ........ از پله بالا مي ري ... چشمك مي زني ..... باي باي مي كني  خلاصه اين كه اين روزا شدي نمك زندگي ........ بامزه و خوردني ...... ماما و بابا مي گي ........ بابا مي ره ماموريت دلت براش تنگ مي شه ....... آره كلي بزرگ شدي ..... پيشي رو ناز مي كني ...... دد ..... جي جي ..... مهتا .... زهيا ( زهرا ) و كلي چيزاي ديگه م...
20 تير 1391

مهتا به باغ وحش مي رود

سلام به قند عسل خانوم  اين روزا خيلي از پيشي خوشت مياد ....... تا مي گيم ميو ميو كلي ذوق مي كني ....... واسه اين بابا طه گفت تو رو ببريم باغ وحش كه كلي لذت ببري يه روز رفتيم اونجا و كلي كيف كردي ........ يه ميمون ديديم كه ني ني داشت  و بهش جي جي مي داد .... تا ديدي گفتي جي جي اينم اون ميمون و بچش     اينم مهتا گلي تو ورودي باغ وحش             ...
4 تير 1391

چند تا عكس

اينم چند تا عكس    مهتا با دسته گل عروس     مهتا در حال تاب بازي               اينم مهتا با درخت آلبالو       اينم مهتا در حال بازي    و در آخر يه خرگوش بامزه خوردني             ...
4 تير 1391

سفر به شمال

سلام به مهتاي خوشگلم ....... رفتيم شمال و تو كلي كيف كردي ........ يه استخر داشتي كه همش مي رفتي توش و ديگه مي گفتي نميام بيرون ....... خلاصه كلي بهت خوش گذشت ...... رفتيم دريا ..... رفتيم رودخونه ........ شاليزار ......... خلاصه خيلي خوب بود ......... عكساشو مي ذارم تا ببيني گلم ......                         ...
16 خرداد 1391