مهتا جون به مهد کودک میره
سلام به دخمل ناز خودم که الان کلی بزرگ شده
آخه از اول اردیبهشت رفته مهد ...... مهد گلسا
دیروز که داشتم راهیش می کردم خیلی خوشحال بود آخه مهتا همیشه دوست داشت بره مهد ...
صبح بیدارش کردم . بعدم آمادش کردم و با هم رفتیم مهد البته بابا طاها هم بود .
خلاصه مهتا رو بردیم دادیم به خاله . خاله بهش گفت به به چه کیف خوشگلی داری مهتا جون ....
توش چی داری ؟؟؟ می دونین مهتا چی گفت . گفت یه کم میوه پیوه دارم .... یعنی مربیش غش کرده بود
از خنده ......
خلاصه مهتا رفت و من کمی نشستم تا اینکه خاله معصومه گفت برو .. مهتا خدا رو شکر بچه آرومیه و
گریه زاری نکرده ....... حالا منم که دل تو دلم نبود .......... رفتم سر کار ........ از اونجا هم چند بار زنگ
زدم و حال گلمو پرسیدم گفتن خوبه .......
ساعت یک هم اومدم دنبالت .........
بعدشم رفتیم پارک و مهتا دو ساعتی بازی کرد .......
راستی یه کارت خوشگل هم اونجا درست کرده بود واسم که توش نوشته بود :
مامان گلم از همه گلهای دنیا خوشبوتری
خلاصه این که مهتا جون رفت مهد و ایشالا که اونجا رو دوست داشته باشه.... قربون عسلم برم که
اینقدر ماهه ........
اینم عکساش
البته مهتا بسی خواب آلوده .. خوب بچم سختش بود ساعت ٧ پاشد ... خواب بهارم شیرین