سیندللا
سلام به دختر ناز مامان مهتای بی همتا
الان که دارم برات می نویسم رو میز نشستی و تقریبا می شه گفت نمی ذاری که بنویسم .....
اما چرا موضوع این مطلب رو گذاشتم سیندللا .....
آخه چند وقت پیش می خواستیم برات پتو بخریم و رفتیم برای انتخاب پتو .... بین همه پتوها گفتی من پتوی
سیندللا رو می خوام و به شدت هم پافشاری میکردی طوریکه که خانومایی که اونجا بودن خندشون گرفت .
بعد که اومدیم خونه به شدت پیگیر سیندرلا بودی ... منم برات کارتونش رو دانلود کردم و الان چندین بار نگاهش
کردی . بعدش مامانی ازت پرسید : مهتا جون کارتون رو خریدی ؟ گفتی نه مامانم دانلود کرده . بچه های عصر
تکنولوژی اینن دیگه
خلاصه اینکه داستانی داریم ما با دخملی ....
اینم همون پتوی معروف سیندللا
این روزا از طرف مهد برات چند تا عکس انداختن که برات می ذارم تا ببینی ....
این عکس هم مال روز جهانی کودکه که رفته بودی قلعه سحرآمیز پارک ارم .....
چند تا عکس دیگه هم برات می ذارم تا ببینی وقتی سیندرلا یا هر کارتون دیگه ای می بینی چطور محو تلویزیون
می شی . می ترسم خدای ناکرده چشمت ضعیف بشه .... البته این روزا توی مهد بینایی سنجی هم انجام دادن
و خدا رو شکر همه چیز خوب بود قربونت برم من .
اینم دو تا عکس که خیلی خوشم میاد ازشون .... مخصوصا از این عکس متفکرت ...........
شایدم تبلیغ کیکی هست که تو دستته که اینقدر به فکر فرو رفتی عسلکم .....
این لباسو که تنت می کنم تو مهد می گن سید سبز پوشیده قربون سید کوچولوی خودم برم من .....
این روزا به شدت پیگیری که با من بیای سر کار .... نمی دونم چرا ..... ولی خوب دوست داری دیگه .....
حالا ایشالا یه روز می برمت تا ببینی مامانت سر کار چیکار می کنه .....