سال نو مبارک ... سال 98 ...سال خوک
سلام سلام به روی ماهتون ... به چشمون سیاهتون
سال نو مبارک عسلای من ... ایشالا یه سال خوب پیش رو داشته باشین ...
مامان قربونتون بره عشقای من ....
امسال دومین سالیه که ما 4 نفره هستیم ... مهیار جون هم با خودش کلی خوشی آورده
اینم هفت سین ما که با کمک مهتا گلی چیدیم ...
سال تحویل ساعت 1 و نیم شب بود و مهیار خان خواب بود ... ولی ما 3 تا بیدار بودیم ...
فرداییش رفتیم عیددیدنی و اینم مهیار خان ما که باز خوابیده ... ناز و خوشگل
تو سفر هم که اکثرا خواب بود ولی وقتی بیدار بود ووووی همش می گه رانندگی کنم
بابا بچه جان ...خطر داره حسن ...
اینجا هم که رفتیم پارک و مهیار و مهتا دارن از طبیعت لذت می برن ...
اینم یه خواب خوشگل دیگه ... آخه چرا اینقدر بچه ها تو خواب نازن خدا ...
خوب در آخر ایشالا سال 98 سال خوبی باشه و همه مردم در سلامتی کامل و خوشی باشن ..
آخرای سال 97 که زیاد خوب نبود ... ایشالا خدا خودش کمک کنه و رحمی به مردم بکنه ...
می بوسمتون میوه های زندگی من .... مهتای نازگلم و مهیار قند عسلم ....