مهتا جونمهتا جون، تا این لحظه: 13 سال و 18 روز سن داره
مهیار جونمهیار جون، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

هدیه های آسمانی

مهتا در نمايشگاه گل

سلام به مهتاي نازم خوبي خوشگلم ..... اين روزا نمايشگاه گل گذاشته بودن و از اونجايي كه مامان مريم عاشق گله رفتيم نمايشگاه جاي همه خالي خيلي خوش گذشت .... چه گلهاي نازي به به . تو هم خيلي دوست داشتي خوشگلم مي خواستم برات عكس بذارم ولي نمي دونم چرا نمي شه خوب برم كه بايد آماده شيم بريم مهد كودكت الان لا لا كردي خوب بخلخله مفوق شدم عکس بذارم . اینم عکسات                               ...
4 خرداد 1393

آخ جون پارك ارم

سلام به گل گلي خودم خوبي مامان ..... الان كه دارم برات مي نويسم از مهد اومدي و داري كارتون نگاه مي كني اين روزا خيلي دوست داشتي بري پارك ارم .... مامان بابا هم سريع بردنت پارك و كلي بازي كردي دوست داشتي همه بازيها رو دو بار بري . بس كه تو شيطوني گوگولي مگولي من اينم چند تا عكس يادگاري           اينم ست كيتي جان كه خيلي دوستش داري .... آخه ببين چقدر دستات نازه قربونت بره مامان     مي دونين وقتي مهتا كارتون مي بينه چه شكلي مي شه ؟؟؟؟؟ اينطوري ...     ...
6 ارديبهشت 1393

مهتا جون به مهد کودک میره

سلام به دخمل ناز خودم که الان کلی بزرگ شده آخه از اول اردیبهشت رفته مهد ...... مهد گلسا دیروز که داشتم راهیش می کردم خیلی خوشحال بود آخه مهتا همیشه دوست داشت بره مهد ... صبح بیدارش کردم . بعدم آمادش کردم و با هم رفتیم مهد البته بابا طاها هم بود . خلاصه مهتا رو بردیم دادیم به خاله . خاله بهش گفت به به چه کیف خوشگلی داری مهتا جون .... توش چی داری ؟؟؟ می دونین مهتا چی گفت . گفت یه کم میوه پیوه دارم .... یعنی مربیش غش کرده بود از خنده ...... خلاصه مهتا رفت و من کمی نشستم تا اینکه خاله معصومه گفت برو .. مهتا خدا رو شکر بچه آرومیه و گریه زاری نکرده ....... حالا منم که دل تو دلم نبود .......... رفتم سر کار ........ از اونجا هم چند ب...
2 ارديبهشت 1393

روز مادر مبارک

الان که دارم می نویسم روز مادره ....... 3 ساله که مادر شدم و 3 ساله که فهمیدم مادرامون چقدر برامون زحمت کشیدن ......... روز مادر رو به همه گلای بهشتی مادرای عزیز و خصوصا مامان خودم و مامان همسرم تبریک می گم ........ ایشالا که سایشون رو سرمون باشه و ایشالا که بتونیم قدرشونو بدونیم و زحماتشونو جبران کنیم هر چند که زحمات بی دریغشون قابل جبران نیست . امسال سال دومیه که جای مامان بزرگ نازم خالیه ... براش آرزوی آمرزش می کنم ... لطفا فاتحه یادتون نره .......... مهربونی و صبر دو ویژگی بزرگ مامان بزرگ نازم بود . دلم می خواد روزی بیاد که مهتا خودش بیاد بهم بگه مامان روزت مبارک ..... آخه مهتا هنوز کوچولو موچولوی مامانه و این چیزا ب...
31 فروردين 1393

تولد 3 سالگی عشقم مبارک

مهتای نازم 3 ساله شد هورا عزیزم با تمام وجود به خاطر داشتن تو از خدا تشکر می کنم و هزاران بار بهت می گم که دوستت دارم                                تولدت مبارک وجود نازنیت گرما بخش زندگیمون شده و 3 ساله که زندگیمون معنای دیگه ای پیدا کرده . خوب اما بگم از تولد مهتا جونم ............. مهتا جون امسال خودش دوست داشت که براش تولد بگیرم منم نه نگفتم و براش یه تولد گرفتم مهتا یه توت فرنگی خوشگل و ناز شده بود ........ آره درست حدس زدین تم تولد امسالش دختر توت فرنگی بود . ...
29 فروردين 1393

مهتا جون سومين عيدت مبارك

عزيز دل مامان ديگه داره 3 سالش تموم مي شه و سال 93 سومين عيد گل گلك مامانه عزيزم ايشالا كه سالم و شاد باشي و با خنده هات خونمونو روشن كني هميشه  قربونت برم جديدا حرفاي جالبي مي زني مثلا مي گي باورنكردنيه يا مي گي بخلخله مفوق شدم يعني بالاخره موفق شدم  امسال رفتيم زنجان پيش آقا جون و مادر جون و مهتا اونجا كلي بازي كرد . همش پيش هستي و سارا بود و حتي غذا هم به سختي مي خورد . خوب بچم حق داره هم بازي نداره اما ايشالا مهد كه بري كلي هم بازي پيدا مي كني گلم . اينم مهتا در كنار هفت سين 93       اينجام آماده شدي بري عيد ديدني پيش ماماني جون آخ جون عيدي    ...
8 فروردين 1393

دلم برای نوشتن واسه نازگلم تنگ شده بود

سلام به دختر ناز و خوشگلم نازدونه مامان مریم به قول خودت دختر عزیزم نازم تند و تیزم خیلی عزیزی آخه جدیدا میای اینا رو به من می گی مامان عزیزم نازم تند و تیزم خیلی عزیزی به مامانی می گی مامانی قشنگم مامانی نازم به بابا طه لقمه می دی میگی بخور عزیزم قشنگم نوش جونت باشه گوشت تنت باشه خلاصه اینکه خیلی کلکی چند وقت بود برات ننوشته بودم اما امروز دلم خواست برات بنویسم ......ایشالا اگه خدا بخواد از سال جدید قراره بری مهد و کلی دوست پیدا کنی . منم این روزا همش دارم می گردم تا یه مهد خوب  برای دخمل نازم پیدا کنم . آخه مامانی خیلی برات زحمت کشیده و دیگه وقتشه که بری و تو اجتماع وارد بشی . می خوام چند تا عکس برات بذارم وقت...
17 اسفند 1392

مهتا زمستونی می شه

سلام به دختر ناز مامان مریم این روزا اینقدر قشنگ صدام می کنی و میگی مامان مریم که کلی کیف می کنم . کلی شعر می خونی و من کیفور می شم ... گنجشکک اشی مشی بابابزرگم پیره .... زنبور طلایی ..... توپ سفیدم خلاصه این که کلی شیرین تر شدی ........... همش پیش مامان بابا می خوابی و یه لگدایی تا صبح نثارمون می کنی که اون سرش ناپیدا گل گلکم این روزا هم که هوا سرد شده کلی زمستونی شدی .........     قربونت برم که اینقدر خوردنی شدی ...........     این روزا بدجور هوس کردی بری دریا آخه همش تو خونه مایو می پوشی ........     و اینم گوزنت که خیلی دوسش داری ............   این روز...
24 آذر 1392

مهتا جون و خونه جدید

سلام به همه و مخصوصا دخمل ناز مامان مریم جونم واستون بگه که از وقتی رفتیم خونه جدید حتی فرصت نمی شه بیام وب مهتا رو آپ کنم . پروژه من و باباش ...... ماموریت ...... کار و کلی چیزای دیگه اما مهم اینه که به مهتا جون می رسیم ...........هههههههههه قربون دخمل نازم برم من ......... ماشالا خیلی بزرگ و عاقل شده ......... تازه این روزا هم عروسی رفته هم رفته پیش هیوا جون ........ ببینین ........ هیوا جون خیلی خوردنی شده ماشالا عمه قربونش بره ........ مهتا همش می خواست بغلش کنه توپول عمه رو       اینم یه عکس 3 نفره   و اما مهتا در خونه جدید وقتی لباس مامانشو می پوشه و آشپزی می کنه ......... &nb...
5 آبان 1392